سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری «حوزه»، به مناسبت ولادت با سعادت مولی الموحّدین علی بن ابیطالب علیه السلام نوشتاری از حضرت آیت الله جوادی آملی را در خصوص راه شناخت انسان کامل را ارائه می دهد.
*راه شناخت انسان كامل
انسان كامل، آيينه تمام نماي اوصاف فعلي خداوند است. براي شناخت كُنه انسان كامل، چارهاي جز انسان كامل شدن نيست. در اين حالت است كه معناي اسم اعظم مشهود، و واقعيت «كتاب مبين» مبيّن ميگردد و نيز حقيقت «اُمّ الكتاب» آشكار، و عِدل قرآن كريم بودنْ واضح ميشود و شرط حِصْن بودن توحيد، احراز ميگردد و همه آنچه درباره «خليفة الله» شدن و متعلّم بي واسطه خدا قرار گرفتن و معلم فرشتگان شدن، به طور علم حضوري، يافت ميشود؛ نه آن كه به علم حصولي فهميده شود.
اكنون كه دسترسي به آن مقام «عزيز المنال» ميسور نيست، چارهاي جز ترسيم مفهومي از آن منزلت كُبرا و تصويري ذهني از آن مظهريتِ اَتمّ نخواهد بود.
برجسته ترين انسان كامل
اميرالمؤمنين عليه السلام برجسته ترين انسان كامل و نيز شخصيت ممتازي است كه قبل از خلقت عالم وجود، نور او و نور رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم به صورت يك مجموعه خلق شد؛ چنانكه رسول اكرمصلي الله عليه و آله و سلم ميفرمايد: « خُلِقْتُ أَنَا وَ عَلِيٌّ مِنْ نُورٍ وَاحِدٍ» (1) سپس اين نور واحد، عوالمي را پشت سر گذاشت و به اين نشأۀ از عالم وجود رسيد تا اين كه در دنيا، يكي در لباس نبوّت و ديگري در جبّه امامت جلوه کند.
براي غير ذات نوراني ائمه معصومين عليهم السلام، نه شناخت عارفانه شهودي كُنه اميرالمؤمنين عليهالسلام مقدور است و نه معرفت حكيمانه حصولي عمق يا اوج او ميسور می باشد.
علي عليهالسلام همتاي جهان آفرينش
انسان كامل، چونان اميرالمؤمنين، علي بن ابيطالب عليهالسلام، عصاره نظام آفرينش است و آنچه در جهان امكان به طور كثرت، مَنْشُور است در حقيقتِ علي بن ابي طالب عليهالسلام به طور وحدتْ ملْفُوف است و هماهنگي اين لَفّ و نَشْر، پيام خاص خود را دارد و آن اين كه وجودهاي طبيعي، مثالي، عقلي و الهی اشياي عيني، همتاي مراحل چهارگانه وجود اين عَبْد محض و با اخلاصِ خداوند خواهد بود؛ به طوري كه اگر نظام تكوين به صورت انسان كامل مُتَمثِّل گردد، همان حضرت علي عليهالسلام خواهد بود و اگر حقيقت انسان كاملي مانند علي بن ابي طالب عليهالسلام به صورت جهان عيني مُتبلوِر شود، همين جهان كنوني خواهد شد و اين تبادل و تعاملِ متقابل، محصول تطابق لَفّ و نشر است كه به آن اشارت شد.
از اين رو، آن حضرت عليه السلام درباره خويش چنين فرمود: «مَا لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ آيَةٌ هِيَ أَكْبَرُ مِنِّي»؛ خدا را آيه اى بزرگتر از من نيست، (2) براي خداوند، نشانهاي بزرگتر از من نيست؛ همانطور كه بزرگتر از مجموع جهان، چيزي نيست.
راز اين آيت كبرا بودن را بايد در مظهريت انسان كامل براي اسم اعظم اِلاهي جست و جو كرد. البته ذوات نوراني اهل بيت عصمت و طهارت عليهمالسلام چون از سِنْخ وحدتِ ويژه برخوردارند: «وَ أَنَّ أَرْوَاحَكُمْ وَ نُورَكُمْ وَ طِينَتَكُمْ وَاحِدَةٌ طَابَتْ وَ طَهُرَتْ بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ»، و شهادت مي دهم كه ارواح شما و نور شما و خمير مايه شما يكى است؛ هر يك از شما پاكيزگى و پاكى را از آن ديگر گرفته است. (3) بنابراین همه آنان آيت كبراي خدايند.
اثر اين هماهنگي كاملِ انسانِ معصوم و جهان را ميتوان در علم غيب انسان كامل، نسبت به آنچه در جهان ميگذرد و نيز تأثير وي در آن را به إذن خداوند مشاهده نمود.
علي عليهالسلام همتاي قرآن كريم
انسان كامل، همچون حضرت علي بن ابيطالب عليهالسلام همتاي قرآن حكيم است كه اين كتابِ سترگ، گذشته از تصديقِ صحايفِ آسماني انبياي سَلَفْ، بر همه آن ها هيمنه و سَيْطَره دارد و چون اوجِ مقام مَنيعِ هر پيامآوري، همانا صحيفه آسماني اوست و قرآن كريم بر همه آن كتاب ها مُهَيْمِنْ است، انسان كامل نيز كه طبق حديثِ متواتر: {«إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي أَلَا وَ هُمَا الْخَلِيفَتَانِ مِنْ بَعْدِي وَ لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْض» من در ميان شما ثقلين را به جا مي گذارم كه كتاب خداى عز و جل و خاندانم باشند هلا آن هر دو خليفه بعد از من هستند و از هم جدا نشوند تا در سر حوض بر من درآيند. (4)} كُفْو قرآن مجيد است و در هيچ مرحلۀ وجودي از او جدا نخواهد بود، سرآمد همه انسان هاي كامل است؛ مگر آن كه براي همه آن ذوات نوراني نَبَوي و وَلَوي، وَحْدَتِ ويژهاي در نشأه فراطبيعي قايل شد كه با ارتفاع كثرت، سخن از هَيْمَنَه و مانند آن مطرح نخواهد شد.
شرط شناخت علی عليهالسلام
چون انسان كامل، همتاي قرآن حكيم است، آفرينش او به نحو تجلّي از «اُمّالكتاب» و تنزّل از «كتاب مُبين»
است و معرفت او كه همانا مِساس علمي با آن ذات مقدس است، بيطهارتْ ميسور نخواهد بود؛ زيرا قرآن و هر حقيقت ديگر كه معادل آن باشد، از تماس غير طاهر مصون است: «لا يَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ» و جز پاكان نمىتوانند به آن دست زنند(دست يابند). (5)
گروهي كه معاصر حضرت اميرالمؤمنين عليهالسلام بودند و او را از نزديك مي ديدند يا بعد از شهادت آن حضرت، در سنّت و سيرت او مطالعه كردند، ليكن از طهارت روح طَرْفي نبسته بودند، همۀ آن ها اهل نظر و نگاه بودهاند و هيچ كدام از آنان اهل بَصَر و ديدن نبودهاند. لذا خداوند درباره چنين افرادي نسبت به رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم فرموده است: «وَ إِنْ تَدْعُوهُمْ إِلَى الْهُدى لا يَسْمَعُوا وَ تَراهُمْ يَنْظُرُونَ إِلَيْكَ وَ هُمْ لا يُبْصِرُونَ» و اگر آنها را به هدايت فرا خوانيد، سخنانتان را نمىشنوند! و آنها را مىبينى (كه با چشم هاى مصنوعيشان) به تو نگاه مىكنند، اما در حقيقت نمىبينند!. (6)
كيفيّت شناختن حضرت علي عليهالسلام
يكم: بنابراين كه اميرالمؤمنين عليهالسلام همتاي جهان آفرينش باشد، معرفت آن حضرت عليه السلام نظير شناخت جهان عيني، داراي مراتبِ متنوّع است؛ زيرا مبناي معرفت برخي، حسّ و تجربه احساسي است و مدار شناخت بعضي، تعقّل و برهان عقلي است و پايۀ ادراك گروه ديگر، شهود و عرفان قلبي است.
* آنان كه موجودهاي عيني جهان آفرينش را با مبناي حسّ و تجارب احساسي ميشناسند، اساس معرفت علي بن ابيطالب عليه السلام را در بررسي تاريخي و گزاره هاي سمعي و بصري جست وجو مينمايند و از عُمْق و سَمْك معارف عقلي آن حضرت عليه السلام محرومند.
* آنان كه حقايق جهان عيني را با براهين عقلي مي فهمند، با تحليل حكيمانه نهج البلاغه و ديگر مآثر و آثار قيّمِ آن حضرت عليهالسلام از عُمق درياي علم و از سَمْك و ارتفاع آسمان دانش عَلَوي، در حدّ علم حصولي و شناخت مفهومي بهره مند ميگردند؛ ولي از شهود عيني علوم آن حضرت عليهالسلام بي نصيبند.
* آنان كه اسماي حُسناي اِلاهي را با مَشاهِد قلبي مي يابند و با «عين اليقين»، آيات خداوند را مينگرند، گرچه از ديگران در معرفت اسرار عَلَوي كاميابند، ليكن از اكتناهِ مقامِ علمي آن حضرت عليه السلام محروم خواهند بود.
دوم: بنابراين كه اميرالمؤمنين عليه السلام همتاي قرآن كريم باشد، تفسير حقيقت عَلَوي، گاهي همانند تفسير قرآن مجيد، سلسله اي و ترتيبي است و زماني نیز موضوعي.
روش تفسير سُنّت و سِيْرَتِ حقيقي آن حضرت عليه السلام گذشته از سه مَنْهَجِ حِسّ و عقل و قلب يا تجربه و تعقّل و عرفان، مَنْهَج چهارمي دارد كه آن، راهِ نَقْل و روش حديث است. تفسير موضوعي نحوه هستي آن حضرت عليه السلام همانند تفسير موضوعي قرآن مجيد متنوّع است. همان طور كه متخصّصانِ علومِ گوناگون، موضوعي مناسب با رشته تخصّصي خود را انتخاب ميكنند و آيات مشتمل بر همان موضوع را محور تفسير موضوعي خود قرار ميدهند، فن آورانِ فنونِ متعدد، فن مناسب با رشته تبحّري خويش را بر ميگزيند و سيرتِ ويژه عَلَوي عليهالسلام را كه حاوي آن فَن مزبور است، مدار تحليل و تفسيرِ خود قرار ميدهند.
البته هر تفسير موضوعي كه بخواهد از اِتْقان و جامعيت بهره مند باشد، بايد نصابِ كاملِ تفسيرِ سلسلهاي و ترتيبي را فراهم كرده باشد.
همان طور كه بيماردلان، با هَجْر محكمات و پيروي بي جا از متشابهاتِ قرآن مجيد، فتنهگري ميكنند، منحَرفان از ولايت نيز با كنار گذاشتن سُنّت و سيرتِ مُتقن و محكمِ حضرت علي عليه السلام به دنبالِ مُتَشابهات از آداب و سننِ آن حضرت رفته، شعله فتنه را مي افروزند و با زبانه آن، نسبت به ارزش هاي متعالي قرآن و عترت، زبان درازي ميكنند؛ و نيز همان طور كه خداوند حقيقت قرآن را از تطاول رخدادهاي تلخ تاريخ حفظ ميفرمايد: «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ» (7) حقيقتِ عترتِ طاهرين عليهم السلام را هم كه اميرالمؤمنين عليهالسلام اوّلين امام از آن ذواتِ مقدّس است، از آسيب تحریف کج اندیشان و تهاجم کژ راهه منحرفان مصون نگه میدارد.
منبع: کتاب علي (ع) مظهر اسماي حسناي الهي – آیت الله العظمی جوادی آملی
پاورقی:
(1)- أمالي الصدوق، ص: 236
(2)- الكافي، ج1، ص: 207
(3)- من لا يحضره الفقيه، ج2، ص: 613
(4)-أمالي الصدوق، ص: 415
(5)- واقعه، 79.
(6)- اعراف، آيه198.
(7)- حجر 9